خلاصه داستان: یک افسر پلیس پسر و تنها بازمانده از خانواده ای را که در هنگام تعقیب تروریست قتل عام کرده است ، به فرزندخواندگی می برد. پس از مدتی ، پسر پرورش دهنده می فهمد که ناپدری چه کاری انجام داده است.
خلاصه داستان: در پاسخ به دعاهای یک پسر یتیم ، پروردگار الهی کریشنا به زمین می آید ، پسر را دوست می کند و به او کمک می کند تا یک خانواده دوست داشتنی پیدا کند.
خلاصه داستان: راج مخالف ازدواج های عشق است و وقتی دخترش ایشا عاشق رونیت مالهوترا می شود ، او با روابط آنها مخالف است. آیا رونیت و ایشا عشق خود را به خاطر والدین خود قربانی می کنند یا آنها موفق به متقاعد کردن آنها خواهند شد؟