خلاصه داستان: راج مخالف ازدواج های عشق است و وقتی دخترش ایشا عاشق رونیت مالهوترا می شود ، او با روابط آنها مخالف است. آیا رونیت و ایشا عشق خود را به خاطر والدین خود قربانی می کنند یا آنها موفق به متقاعد کردن آنها خواهند شد؟
خلاصه داستان: گلادیاتورهای بادی ، جسینا ، و فلاویوس با یکدیگر در عینک های عرصه مرگبار که توسط تیمارکوس ، فرماندار رومی سادیست ، در میان دنیای جنگ ، اشتیاق و بقا در برابر همه شانس ها ، با یکدیگر می جنگند ، می جنگند.