خلاصه داستان: در پاسخ به دعاهای یک پسر یتیم ، پروردگار الهی کریشنا به زمین می آید ، پسر را دوست می کند و به او کمک می کند تا یک خانواده دوست داشتنی پیدا کند.
خلاصه داستان: راج مخالف ازدواج های عشق است و وقتی دخترش ایشا عاشق رونیت مالهوترا می شود ، او با روابط آنها مخالف است. آیا رونیت و ایشا عشق خود را به خاطر والدین خود قربانی می کنند یا آنها موفق به متقاعد کردن آنها خواهند شد؟
خلاصه داستان: این داستان Sanjana ، دختری از نسل امروز پر از زندگی و اکستازی پر جنب و جوش است. او زندگی خود را با شرایط خود زندگی می کند و وقتی مادرش سوشلا ، او را می بیند ، او را ترتیب می دهد تا پسری را ببیند که به چشم انداز ازدواج منتهی می شود.