خلاصه داستان: یک پزشک پزشکی قانونی به نام حمدی عبدل رحیم و همسرش پس از یک ازدواج طولانی انتظار دوقلوها را دارند. آنها تصمیم سختی را برای استخدام مدیر خانه برای مراقبت از دوقلوها می گیرند ، اما برای یافتن کسی تلاش زیادی می کنند.
خلاصه داستان: پس از زندگی در یتیم خانه ، والا و میفتاه تصمیم می گیرند علیه آن زندگی شورش کنند ، به خصوص پس از آنکه مجبور شدند توسط مدیر یتیم خانه دزدی کنند ، ماجد ، که بر آنها جنگ اعلام می کند و آنها سعی می کنند از شر او خلاص شوند.
خلاصه داستان: پس از خطر زندگی خود برای بیرون کشیدن یک نوجوان از چنگال آتش کشنده ، یک مرد میانسال به یک قهرمان محلی تبدیل می شود - فقط برای یافتن خود در میان نبرد قدرت اجتناب ناپذیر علیه یک اراذل و اوباش حیله گر.